محل تبلیغات شما



به نام آ ن که جان را فکرت آموخت گنج حکمت درس هفدهم ( فارسی 3 ) : مسافر دلم می‌خواهد بر بالهای باد بنشینم و آنچه را که پروردگار جهان پدید آورده، زیر پا گذارم تا مگر روزی به پایان این دریای بی کران رسم و بدان سرزمین که خداوند سرحد جهان خلقتش قرار داده است، فرود آیم. قلمرو زبانی: پدید آورده : ماضی نقلی(حذف است» به قرینۀ معنوی) / مگر: قید استثناء / کران: کناره، ساحل / سرحد: مرز، کرانه / خلقت: آفرینش/
به نام آن که جان را نور دین داد شرح درس هفدهم ( فارسی 3 ) : خنده تو نان را از من بگیر، اگر می خواهی / هوا را از من بگیر، امّا / خنده ات را نه / گل سرخ را از من مگیر / سوسنی را که می کاری، قلمرو زبانی : خنده ات : ترکیب اضافی / خنده ات : فرایند واجی افزایش / نه » قید نفی ، حذف فعل به قرینه لفظی ، هر جا شاعران تاکید بر نفی بیشتر دارند نه » را از فعل جدا کرده و به صورت قید نفی به کار می برند و فعل را از جمله حذف می کنند .
به نام آن که جان را فکرت آموخت فارسی ( 3) شرح درس چهاردهم : سی مرغ و سیمرغ ( قسمت دوم ) وادی نخست: طلب چون فروآیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب قلمرو زبانی: فرو آمدن: وارد شدن / طلب: اولین قدم در تصوّف است و آن حالتی است که در دل سالک پیدا می شود و او را به جستجوی معرفت و حقیقت وامی دارد / پیشت آید: جلوی تو در می آید / تعب: رنج و سختی
به نام آن که جان را نور دین داد درس چهاردهم چهاردهم : سی مرغ و سیمرغ مجمعی کردند مرغان جهان آنچه بودند آشکارا و نهان قلمرو زبانی : قالب: مثنوی / وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن/ مجمع : محل اجتماع، انجمن / مجمعی کردند: در جایی جمع شدند / مرغ: پرنده / بودند: فعل غیراسنادی، وجود داشتند / آشکارا : شناخته شده / نهان : ناشناخته قلمرو ادبی : آشکارا، نهان: تضاد / آشکارا و نهان : مجاز از همه / مرغ: نماد رهرو و سا لک / جهان، نهان:‌ جناس / واج آرایی: ا» معنی : همۀ
سید محمدعلی جمال‌زاده (۲۳ دی ۱۲۷۰ در اصفهان - ۱۷ آبان ۱۳۷۶ در ژنو) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است. او را پدر داستان کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقع‌گرایی در ادبیات فارسی می‌دانند. محمدعلی جمال‌زاده نخستین مجموعه داستان‌های کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود، یکی نبود در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در برلین منتشر کرد . داستان‌های وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه است .
ادبیات فارسی دوازدهم شرح درس سیزدهم : خوان هشتم قالب شعر : نیمایی ، محتوا : کشته شدن رستم به دست برادر ناتنی او به نام شغاد یادم آمد ، هان . آری به یادم آمد ، داشتم این را می گفتم : آن شب هم سوز و تندی سرمای زمستان شدت داشت . آه ، كه چه سرمایی ! تند و استخوان سوز و سرمای وحشتناك . مفهوم : بیانگر ظلم و بیداد حاكم بر جامعه / هان: شبه جمله ، حرف تحذیر و تنبیه ( آگاه سازی ) / شب : نماد ظلم و ستم سورت : تیزی و تندی / بیداد سورت سرمای دی : تشخیص ( سرمای دی :
شعر رویا با امیدی گرم و شادی بخش با نگاهی مست و رؤیائی دخترك افسانه می خواند نیمه شب در كنج تنهائی: بی گمان روزی ز راهی دور می رسد شهزاده ای مغرور می خورد بر سنگفرش كوچه های شهر ضربه سم ستور بادپیمایش
یک نفس بی یار نتوانم نشست یک نفــس بی یـار نـتـوانـم نشــسـت بی رخ دلـدار نــتــوانــم نـشـست از سـر مـی می نـخـواهــم خـاســتن یک زمـان هـشیار نتوانم نشست نور چشمم اوست مـن بی نـور چــشم روی بــا دیــوار نتـوانـم نـشست دیده را خواهم به نـورش بر فـروخت یک نفس بی یــار نتوانـم نشـست مـن که از اطـوار بـیــرون جـستـه ام با چنین اطـوار نـتـوانـم نـشسـت مـن کــه دایــم بــلبــل جـان بــوده ام بی گل و گار نتــوانـم نـشست کار من پیوسته چـون بی کـار تسـت بیش
آیا هست را به جای است می توان همیشه به کار برد نه!!!!!!چرا ؟ فعل ربطی یا فعل اسنادی فعلی است که نشان‌دهنده رابطه اسناد میان نهاد و گزاره است. فعلی ربطی فعلی است که معنایش به‌وسیله صفت اسنادی یا کلمه‌ای که جانشین آن است، تمام شود؛ مانند: ابن‌سینا دانشمند بود»، فریدون را خردمند می‌پنداشتم». صفت یا کلمه‌ای که معنی فعل ربطی را تمام می‌کند نیز مسند یا مکمل نام دارد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

استخراج ارز دیجیتال pi network